English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8984 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
non destructive inspection U بازرسی غیر مخرب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
destructive U مخرب
wrecker U مخرب
suicidal U مخرب
fatal U مخرب
wreckers U مخرب
destroyers U مخرب
withering U مخرب
lethal U مخرب
destroyer U مخرب
wreakful U مخرب
wrackful U مخرب
bane U مخرب زندگی
destructive read out U بازخوانی مخرب
destructively U بطور مخرب
destructive operation U عملیات مخرب
destructive competition U رقابت مخرب
mortal U خونین مخرب
mortals U خونین مخرب
antisubmarine U مخرب زیردریایی
destructive read U خواندن مخرب
hun U مخرب تمدن المانی
over sulphation of battery U سولفاتی شدن مخرب
nondestructive storage U انباره غیر مخرب
nondestructive U خواندن غیر مخرب
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
osteomyelitis U التهاب موضعی و مخرب استخوان
ndro U ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
examined U بازرسی
visits U بازرسی
inspection U بازرسی
examine U بازرسی
examining U بازرسی
visit U بازرسی
examinations U بازرسی
examination U بازرسی
examines U بازرسی
visited U بازرسی
inspectorship U بازرسی
cross examination U بازرسی
controllership U بازرسی
inspects U بازرسی
inspecting U بازرسی
inspected U بازرسی
inspect U بازرسی
examen U بازرسی
visitation U بازرسی
checks U بازرسی شد
visitations U بازرسی
controlling U بازرسی
survey U بازرسی
auditing U بازرسی
control U بازرسی
audited U بازرسی
audit U بازرسی
perambulation U بازرسی
surveys U بازرسی
audits U بازرسی
inquiries U بازرسی
check U بازرسی شد
checked U بازرسی شد
inquiry U بازرسی
surveyed U بازرسی
controls U بازرسی
auditing U بازرسی رسیدگی
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
checkup U بازرسی کلی
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
audits U بازرسی رسیدگی
surveys U بازرسی کردن
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
audit U بازرسی رسیدگی
certificate of survey U گواهی بازرسی
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
cargo checking U بازرسی بار
check U بازرسی کردن
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
audited U بازرسی رسیدگی
certificate of inspection U گواهی بازرسی
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
check point U نقطه بازرسی
inspection certificate U گواهی بازرسی
to look over U بازرسی کردن
vidimus U بازرسی حساب
investigating committee U کمیته بازرسی
to rummage U بازرسی کردن
look over something <idiom> U بازرسی کردن
committee of inquiry U کمیته بازرسی
inquiry documents U اسناد بازرسی
for [your/our] inspection U برای بازرسی
survey report U گزارش بازرسی
searcher warrant U اجازه بازرسی
inspectional U مربوط به بازرسی
surveyed U بازرسی کردن
to browse through U بازرسی کردن
jerque U بازرسی کشتی
magnetic inspection U بازرسی مغناطیسی
martitime survey U بازرسی دریائی
survey U بازرسی کردن
searches U بازرسی کردن
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
scrutineer U بازرسی فنی
seach U بازرسی کردن
to search after U بازرسی کردن
identity check U بازرسی شناسنامه
examination U بازرسی معاینه
detection U بازیابی بازرسی
control U بازرسی کردن
identity control U بازرسی شناسنامه
inspection U بازرسی و بازبینی
search U تکاپو بازرسی
search U بازرسی کردن
searched U تکاپو بازرسی
examinations U بازرسی معاینه
searched U بازرسی کردن
controlling U بازرسی کردن
manholes U اطاقک بازرسی
examine U بازرسی کردن
examined U بازرسی کردن
controls U بازرسی کردن
examines U بازرسی کردن
examining U بازرسی کردن
probe U میله بازرسی
probed U میله بازرسی
probes U میله بازرسی
manhole U اطاقک بازرسی
searches U تکاپو بازرسی
inspecting U تحقیق بازرسی
inspecting U بازرسی کردن
checks U بازرسی کردن
inspect U بازرسی کردن
inspected U تحقیق بازرسی
inspected U بازرسی کردن
inspect U تحقیق بازرسی
unverified <adj.> U بازرسی نشده
checked U بازرسی کردن
inspects U تحقیق بازرسی
inspects U بازرسی کردن
searchingly U تکاپو بازرسی
untested <adj.> U بازرسی نشده
searchingly U بازرسی کردن
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
checked U امتحان کردن بازرسی
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering U بازرسی فنی قایق
cargo checking U بازرسی کردن محمولات
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
checks U امتحان کردن بازرسی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
contractor inspection system U سیستم بازرسی پیمانها
controllable U قابل ممیزی یا بازرسی
input control unit U واحد بازرسی ورودی
check U امتحان کردن بازرسی
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
cwe U ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit U بازرسی خانه شخص
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم بازرسی و ورود
control U بازرسی نظارت جلوگیری
check sweeping U بازرسی مین روبی
location survey U بازرسی در جای اجناس درانبار
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
FBI U مخفف دفتر بازرسی فدرال
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
helical scanning U بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
tech inspection U بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
visitations U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitation U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
weight and balance sheet U برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
target approach point U اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
The reporter was held at the checkpoint for several hours. U خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
quadratic quotient search U الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com